در مسیر پیاده روی اربعین ما یک پارادوکس بین هوای نفس و روح و جان آدمی می بینم ، گویا کششی از نفس مادی انسان است که هنوز وابستگی ها را رها نکرده، اما روح و جانش فطرت توحیدی او را می کشد. حال این جذبه و کشش از کجا ناشی می شود؟
این جذبه انسان را به یاد این فراز از زیارت عاشورا می اندازد «السلام علیک یا ثارالله وابن ثاره» حسین با تمام عظمتش در مقابل کائنات و هستی با تمام جاذبه اش غلبه می کند و آدمیان را به دنبال خود می کشاند و این انسانِ حیران میان کششهای دنیایی و جاذبه های معنوی است که به فطرت توحیدی خودش متمایل می شود. لکن ثبات و استقامت راه را باید در این مسیر طلبید.
شروع حرکت، ثبات در حرکت، استقرار و حرکت به سوی کمال در مسیر هدایت مراحلی است که باید پیمود ولی مهم این است که درجا نزنیم یا سیر نزولی نداشته باشیم.
ما را در این مسیر آوردند و توفیق حضور در اربعین را به ما دادند، اما ماندن با خودمان است؛ بمانیم یا رها کنیم؟ باز دچار روز مرگی دنیا شویم و باز غفلت و بی خبری ما را فرا گیرد تا اربعین دیگری برسد یا همچنان اهل اربعین باقی بمانیم؟
بسیار سفارش شده در این مسیر فقط معرفت طلب کنیم.
جایگاه خودمان را در عالم هستی دریابیم و به تعبیر مولای متقیان علی علیه السلام: «رَحِمَ اللّهُ اِمْرَاً عَلِمَ مِن أینَ وَفی أینَ وَ إلی أینَ»
مولانا زیبا سروده:
ز کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود
به کجا میروم آخر ننمایی وطنم
مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا
یا چه بوده است مراد وی از این ساختنم
آنچه از عالم عِلوی است من آن می گویم
رخت خود باز بر آنم که همانجا فکنم
مرغ باغ ملکوتم نِیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم
کیست آن گوش که او می شنود آوازم
یا کدام است سخن می کند اندر دهنم
کیست در دیده که از دیده برون می نگرد
یا چه جان است نگویی که منش پیرهنم
تا به تحقیق مرا منزل و ره ننمایی
یک دم آرام نگیرم نفسی دم نزنم
می وصلم بچشان تا در زندان ابد
به یکی عربده مستانه به هم درشکنم
من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم
آنکه آورد مرا باز برد تا وطنم......
ماهروزاده، استاد جامعه الزهرا علیهاالسلام
نظرات