به گزارش روابط عمومی و بین الملل، خانم دکتر شهلا باقری عضو هیئت علمی گروه علوم اجتماعی دانشگاه خوارزمی در ششمین نشست از سلسله نشست های زن غربی با عنوان «زن در نگاه جامعه شناسان غربی» که در جامعه الزهرا(س) برگزار شد، با اشاره به رویکردهای جامعه شناسان به نگاه زن و پیدایش گرایشهای مختلفت فمنیستی گفت: جامعه شناسان غربی در ادامه مفهوم جنسیت،مفهومی جدید به نام زنانگی و مردانگی را مطرح میکنندکه این مفهوم با زن و مردن بودن متفاوت است و این زنانگی و مردانگی با مفهوم زن و مرد بودن تفاوت دارد.
وی افزود: برای روشن مطلب باید به این مثالها توجه کرد که برای نمونه میتوان رویکرد و دیدگاه جامعه را نسبت به پستهای مدیریتی مورد توجه قرار داد که آیا مشاغل مدیریتی را برای جنس زن مناسب دانسته و یا اصولا با تصدی این مشاغل از سوی بانوان مخالف هستند.
عضو هیئت علمی گروه علوم اجتماعی دانشگاه خوارزمی تصریح کرد: در ادامه تبیین این مطلب میتوان به مفهوم« ضعیفه» که در ملل متعدد برای زن به کار برده میشود توجه کرد؛ زیرا این مفهوم گویای این مطلب است که رویکرد عمومی در چنین جوامعی به زن به این شکل است که چون زن از نظر جسمی و توان ضعیف است نمی توان مشاغل کلیدی و تصمیم ساز را به زن سپرد به همین علت جامعه شناسان غربی مفهوم زنانگی و مردانگی را مورد بحث قرار میدهند و اینکه تعریف زن در جوامع چگونه ساخته میشود و مفهوم زنانگی و مردانگی چگونه برساخت شده و به وجود میآید و اینکه این زنانگی و مردانگی چگونه به دنبال پیاده سازی در نظام شغلی و آموزشی در جوامع مختلف است.
باقری افزود: به عبارت دیگر در این باب میتوان نظر جامعه شناسی را در این مورد که آیا تحصیل زنان در حوزههای علمیه مردانه است یا زنانه را مورد تحلیل و بررسی قرار داد و اینکه ورود به مشاغلی مانند آتش نشانی برای زنان، زنانه است یا مردانه و اینکه با توجه به فرهنگ عمومی ورود زن را به یک سری از مشاغل مورد پذیرش قرار داد یا نه و اینکه وظایف و تکالیف زن در برابر یک شغل چگونه است و تفاوت جوامع در پذیرش زنانگی و مردانگی و اینکه زنانگی و مردانگی در تمامی جوامع دارای یک سری معیارهای یکسان است از مواردی است که جامعه شناسان به آن پاسخ داده و آن را مورد بررسی قرار میدهند.
وی ادامه داد: نکته ای که باید به آن توجه شود این است که تفاوتهای میان زنانگی و مردانگی در جوامع مختلف متفاوت بوده و در تمامی جوامع یک معیار ثابت برای آن وجود ندارد و باید برای فهم این معیارها به خود جوامع و فرهنگ عمومی آنها توجه داشت که ورود قشر زن را به مشاغل چگونه مورد ارزیابی قرار میدهد و تحصیل، ازدواج، کار، فرزند آوری و نگاه به زن در فرهنگ عمومی به چه شکل است و جامعه شناسان فمنیست برای خود یک محدوده علمی قائل هستند و برای این دانش مرزهایی تعریف کرده اند که درست و یا غلط بودن این مرزها تاکنون مورد بحث و بررسی قرار نگرفته است.
نگاه تک ساحتی پاسخگویی پرسشها و حلال مسائل و آسیبهای اجتماعی نیست/ایجاد رشتههای بین رشتهای راهبرد مسئلهیابی برای آسیبهای اجتماعی است
باقری افزود: در جامعه معاصر باید به این نکته کرد که با دید تک ساحتی نمی توان پاسخگوی مسائل مختلف بود و در حال حاضر کارشناسان غربی نیز متوجه این موضوع شده و در حال طراحی رشتههای بین رشته ای هستند برای مثال در حوزه انرژی و اقتصاد، رشته ای را به نام اقتصاد انرژی بنیان گذاری کرده اند و در عرصه مطالعات زنان کارشناسان غربی به سوی رشتههای بین رشته ای که مرکب از دانشهای مرتبط با زنان با رشتههای روانشناسی و جامعه شناسی است گرایش پیدا کرده اند؛ در حالی که متأسفانه در نظام آکادمیک و دانشگاهی ما به این موضوع توجه نشده و همچون گذشته در رشتههای تک ساحتی مشغول مطالعه جریانهای مختلف هستیم و در حال حاضر به دلیل عطف آسیبهایی اجتماعی لازم است که به سوی رشتههای مرکب و رشتههای بین رشته ای حرکت کنیم.
عضو هیئت علمی گروه علوم اجتماعی دانشگاه خوارزمی با تأکید بر اینکه مهم ترین رسالت دانشگاه مطالعه آسیبهای اجتماعی است، گفت: از آن جایی که وظیفه دانشگاه مطالعه آسیبهای اجتماعی است دانشگاه باید در راستای تحقق این مهم از رشتههای تک ساحتی به سوی رشتههای بین رشته ای و چند ساحتی حرکت کند و با این ترتیبات علمی و نگاه تک ساحتی نمی توان به جنگ آسیبهای اجتماعی رفت.
باقری خاطر نشان کرد: طرح عنوان نگاه جامعه شناسان غرب به زن در برابر تمدن اسلام طرح میشود والا جامعه شناسی زن در غرب از چنان انسجامی برخوردار نیست و بیشتر به لحاظ ایدئولوژیک و تفکری است که میتوان نگاه جامعه شناسان غرب را به مبحث زن مورد توجه قرار داد.
وی افزود: اگر با این رویکرد( تمدنی غرب و اسلام)نگاه جامعه شناسان غرب به زن مورد تحلیل قرار گیرد پس از شکل گیری جامعه شناسی یا سوسیالوژی و اینکه اگوست کنت لغت جامعه شناسی یا سوسیالوژی را از دل فلسفه بیرون کشید و رشتهها و دانشهای جدیدی به این واسطه ایجاد کرد، تحولاتی در عرصه جامعه شناسی در غرب رخ داد.
عضو هیئت علمی گروه علوم اجتماعی دانشگاه خوارزمی ادامه داد: پس از شکل گیری رشته جامعه شناسی به استناد نظرات اگوست کنت پدیدههای اجتماعی بر مبنای روش شناسی علمی از سوی جامعه شناسان مورد مطالعه قرار گرفت و دورکیم در کتاب« شناخت قواعدپدیدههای اجتماعی» بیان میکند که ما پدیدههای اجتماعی را تعریف میکنیم و هم نحوه مواجه و هم روش مطالعه پدیدههای اجتماعی را تبیین میکند؛ بنابراین ما در اینجا با یک موضوعی مواجه هستیم که هم باید یک نظریه داشته باشیم و هم روش خاص مطالعاتی برای مطالعه پدیدههای مختلف اجتماعی ابداع کنیم.
تقسیم کار اجتماعی جنسیتی و نزدیک بودن دیدگاه این نوع از جامعه شناسی به اسلام
باقری تصریح کرد: از زمان آغاز مطالعات روش شناسی جامعه شناسی، این رشته درباره زن یک ایده مرکزی داشت و دورکیم نظریه تقسیم کار اجتماعی را مطرح کرد و تز دکترای امیل دروکیم در همین رابطه است؛ زیرا براساس این دیدگاه اگر در جامعه از تقسیم کار اجتماعی خبری نشد به طور کلی شکل گیری و دوام آن جامعه غیر ممکن خواهد بود، چون به اعتقاد دورکیم، شاکله و پیکر بندی جامعه و اجتماع تنها با تقسیم کار در آن ممکن خواهد بود و به عبارت دیگر طبق این دیدگاه دورکیم؛ اگر در یک جامعه مردم با هم زیست اجتماعی داشته باشند ولی از چیزی به نام تقسیم کار اجتماعی خبری نباشد در حقیقت این نوعی آنمی یا هرج و مرج اجتماعی به وجود میآید؛ بنابراین در پیکربندی نظام اجتماعی مفهوم تقسیم کار اجتماعی مفهومی کلیدی است.
تقسیم کار جنسیتی و رویکردهای جامعه شناسان غرب به آن
وی افزود: متعاقب این دیدگاه یکی از تقسیم کارهای اجتماعی که جامعه شناسان غربی به آن اعتقاد داشتند تقسیم کار جنسیتی است و منظور از تقسیم کار جنسیتی، گونه ای از تقسیم کار بر مبنای جنیست است یعنی اینکه در این جامعه زنان یک وظیفه دارند و مردان یک وظیفه دارند و پارسونز از جامعه شناسانی است که کاملا به تقسیم کار اجتماعی اعتقاد دارد و معتقد است که زن به دلیل ویژگیهای فیزیولوژی آمادگی بیشتری نسبت به مرد برای انجام وظایف خانگی و تربیت فرزند دارد و این هم به دلیل همان ویژگیهای زنانه زن است و بر همین اساس دیدگاه جامعه شناسان کلاسیک در مورد وظایف زن و مرد به اسلام نزدیک تر است و در این عرصه میان جامعه شناسان کلاسیک با اسلام شاهد همراهی بیشتری هستیم.
پاردایمهای اصلی جامعه شناسی
عضو هیئت علمی گروه علوم اجتماعی دانشگاه خورازمی با اشاره به اینکه ما در جامعه شناسی دو دکترین یا دو پارادایم فکری داریم که یکی مبتنی بر نظم جامعه را تحلیل میکند و دیگری بر مبنای تضاد، گفت: این دو پاردایم از پارادیمهای اصلی جامعه شناسی هستند و به عبارت دیگر جامعه شناسان پاردایم نظم بر مبنای نظم سیستم جامعه را مورد تحلیل و بررسی قرار میدهند و جامعه شناسان مکتب تضاد نیز بر مبنای همین دیدگاه سیستم اجتماعی را تئوریزه میکنند.
وی افزود: از دورکیم و پارسونز میتوان به عنوان جامعه شناسان مکتب نظم یاد کرد و مارکس و انگلس از جامعه شناسان مکتب تضاد هستند و نگاه اینها به مسأله زن متفاوت است؛ البته این موضوع به این معنا نیست که مارکس و همفکران او مسأله تقسیم کار اجتماعی را قبول ندارند بلکه این گروه، مسأله تقسیم کار اجتماعی را در زمره مسائل تغییر یابنده و متعارض تعریف میکنند و بر این اساس نمی توان یک چیز ثابتی را در نظر گرفت و به عبارت دیگر همان دیدگاه فسلفی تز و آنتی تز در اینجا به چشم میخورد که هر چیزی به ضد خود تبدیل میشود و به دلیل همین دیدگاه ملاحظات زیادی میان متفکران دیدگاه تضاد با نظام سرمایه داری وجود دارد و به عبارت دیگر نگرش کمونیستی، سوسیالیستی و دیدگاه ماتریالیستی در مکتب تضاد بیشتر است و نقطه عزیمت آن این دیدگاه و تفکر است.
دیدگاههای متفکران مکتب تضاد درباره زنان
باقری اظهار کرد: به همین اعتبار شاهد هستیم که مارکس معتقد است که همانطور که در نظام سرمایه داری، سرمایه دار زیر دست خود را استثمار میکند در نظام خانواده هم وضع به همین شکل است و در نظام خانواده مردانگی و مرد سالاری به همین شکل بر زن و خانواده حاکم شده و مرد، زن را به عنوان تابع خود استثمار میکند و از همین جا میتوان ریشه شکل گیری و پیدایش فمنیستهای سوسیالست و مارکسیست و رادیکال را متوجه شد؛ زیرا نقطه عزیمت این گروه همین تفکر و دیدگاه ارباب - رعیتی و مالک و مملوکی است و در واقع در این دیدگاه مرد نماینده جامعه سرمایه سالار است که بر زن حاکمیت کرده و زن تابع اوست.
تفکرات و دیدگاههای غالب در جامعه شناسی نسبت به زن
وی افزود: به اعتبار آنچه که بیان شد ما دو دیدگاه غالب در جامعه شناسی نسبت به زن داریم که دیدگاه اول کسانی هستند که به یک تقسیم کار جنسیتی مبتنی بر نظم ثابت اعتقاد دارند و دیدگاه دوم کسانی هستند که به یک دیدگاه تقسیم کار جنسیتی مبتنی بر نظام ثابت اعتقاد ندارندکه پارسونز و دورکیم در گروه اول و مارکس، انگلس، فمنیستهای رادیکال، کمونیست و سوسیالیست در دیدگاه و رویکرد دوم قرار دارند.
عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی ادامه داد: به اعتبار آن چه که مطرح شد باید دقت شود که درباره مسأله زن در دیدگاه جامعه شناسان غربی یک رویکرد و نظریه واحد و منسجم نسبت به زن عملا وجود ندارد و بسته به حوزه مطالعاتی رویکردها نسبت به زن متفاوت است؛اما نکته ای که باید به آن توجه داشت این است که هیچ یک از این جامعه شناسان به خود اجازه نداده اند که زن را از منظر ویژگیهای روانشناختی، فردی و فیزیولوژی او مورد تحلیل و بررسی قرار دهند و به استناد این مطالعه برای مسائل و آسیبهای اجتماعی راهکار ارائه کنند.
باقری خاطر نشان کرد: به عبارت دیگر اینها نظام انتظارات از زن را در یک جامعه خاص را مورد مطالعه قرار نمی دهند اینکه رویکرد به زن در جامعه و ورود به عرصههای اجتماعی چگونه است، ضریب نفوذ حوزه کاری زنان در اجتماعات مختلف به چه شکلی است، زن تا چه اندازه اجازه و توانمندی پیشرفت دارد، نقش پذیری در عرصه شغلی از زن به چه شکل است که اینها از مسائل کلیدی بوده که متأسفانه مورد مطالعه قرار نگرفته در حالی که در عرصه تصمیم سازی و برنامه ریزیهای کلیدی نقش بسیار مهمی دارد، برای مثال در دهه 60 سیاستهای شورای انقلاب فرهنگی و شورای سیاست گذاری زنان به عنوان مرجع سیاست گذار در عرصه زن و خانواده، سیاستهای اشتغال زنان در جمهوری اسلامی ایران را مصوب کرده است و در آن جا تعیین تکلیف کرده اندکه زنان چه مشاغلی را میتوانند برعهده بگیرند و چه مشاغلی را نمی توانند برعهده بگیرند برای نمونه آتش نشانی از مشاغلی بود که زنان در آن برهه نمی توانستند برعهده بگیرد و مردانه تلقی شده بود در حالی که ما امروز شاهد وجود آتش نشانهای زن بوده و این به تناسب این مطلب است که نجات زن به وسیله آتش نشان زن، نسبت به آتش نشان مرد در اولویت بوده و به نظر میرسد که برای پاسخگویی به آسیبهای اجتماعی و مقابله با آنها ضرورت دارد که نظام انتظارات زن و زن از منظر روانشناختی و ویژگیها فردی مورد مطالعه قرار گیرد و مسائل زنان و مسائل اجتماعی با توجه به این رویکردها مورد مطالعه قرار گرفته و تصمیم گیریهای کلان در داخل کشور در مسأله زنان با توجه به این رویکردها صورت گیرد و باید این مسائل به صورت دقیق تر و جزئی تر تعریف شود؛ زیرا در در حال حاضر و در این برهه از انقلاب به نظر میرسد که باید نظام انتظارات از زن با توجه به ویژگیهای روانشناختی و فردی او در عرصههای مختلف با دقت بیشتری تعریف شده و اسناد بالادستی بر این اساس تنظیم شود.
وی افزود: بنابراین اگر نظام انتظارات از زن در یک جامعه به صورت دقیق تعریف شده و تصمیم سازیهای کلان بر این محور صورت گیرد میتوان با آسیبهای اجتماعی که در حال حاضر شاهد آن هستیم با جدیت برخورد کرد و همچنین باید ضریب نفوذ فیزیولوژی زن در مشاغل مختلف تحلیل واقع شود برای مثال در زمینه مهندسی معدن در ابتدا بانوان پذیرش نمی شدند اما پس از اینکه امکان پذیرش فراهم شد به دلیل اینکه این شغل نیازمند یک فیزیولوژی خاص بود بانوان از آن استقبال نکردند.
عضو هیئت علمی گروه علوم اجتماعی دانشگاه خوارزمی یادآور شد: به عبارت دقیق تر باید در جامعه اسلامی نظام شغلی، نظام تحصیلی، نظام خانوادگی و نظام انتظارات از زن براساس رویکردهای جامعه شناسانه دقیق از زن چه براساس رویکرد فیزیولژی و چه براساس نظام انتظارات از زن تعریف شد تا بانوان در جامعه اسلامی کمتر دچار مشکل شده و شاهد مشکلات زیادی برای بانوان در عرصه اجتماعی نبوده و بر این اساس بتوان با آسیبهای اجتماعی مقابله کرد و ازآنجایی که این خلاءهای تئوریک پر نشده شاهد آسیبهای زیادی در عرصه اجتماعی زنان هستیم.
وی ادامه داد: از سال 1960 فمنیستها برای اینکه بقای خود را تضمین کنند به عرصه جامعه شناسی ورود کرده و اقدام به ایجاد یک رشته و عنوان علمی برای خود کرده و وارد نظام آکادمیک شدند در حالی که تا قبل از 1960 تنها یک جنیش و پدیده اجتماعی بودند که برای خود حق رأی کسب کرده بودند؛ اما از 1960 فمنیستها متوجه این موضوع شدند که اگر نتوانند به جامعه علمی و دانشگاهی وارد شده و برای خود صاحب کرسی و نظریه پردازی شوند کاملا عقیم خواهند بود؛ به همین دلیل در این برهه شاهد ورود فمنیستها به عرصه جامعه شناسی هستیم بنابراین فمنیستها خیلی هوشمندانه جای خود را در عرصه علمی برای ادامه دادن اصلاحات اجتماعی به نفع خود باز کردند و در پناه ورود این افراد به عرصه آکادمیک مطالبات جامعه زنان و عرصه مطالعه آسیبهای اجتماعی جامعه زنان به سایر گروه شناخته شد و پیشرفت و سرعت فمنیستها در عرصههای آکادمیک بسیار سریع بود و همچنین تقسیم کار اجتماعی و جنسیتی کلید واژه ورود فمنیستها به عرصه جامعه شناسی است.
نظرات