به گزارش روابط عمومی، سرکار خانم سوده طوسی، مدرس جامعه الزهرا علیهاالسلام به مناسبت نخستین سالگرد شهادت سردار پرافتخار اسلام، شهید حاج قاسم سلیمانی، دلنوشته ای نگاشته است که در ادامه می خوانید:
«خداوندا مرا پاکیزه بپذیر، خداوندا عاشق دیدارت هستم، همان دیداری که موسی را ناتوان از ایستادن و نفس کشیدن نمود...» (یادداشتهای حاج قاسم ساعاتی قبل از شهادت).
حضرت سلیمان علیهالسلام، نبی و رسول الهی بود که از وحی الهی سرشار، و جان و روحش در زمزم الهی گاهوبیگاه غوطه ور بود.
نسیم جان فزایی که از جانب حضرت دوست، جان و روحش را احاطه میکرد، اورا آنچنان زیباروی و زیباخوی و زیباسیرتوباطن نموده بود، که هرچه در عالم هستی بود از جلوه تماشایی اوضاع میشد و فروتن؛ و با تمام وجود در مقابلش کرنش میکرد.
از هدهدی که در بارگاهش مواخذه شد تا پادشاهی که باتمام دبدبه وکبکبهاش، با سریر و تکیهگاهش، ناگهانی ویک باره در مقابلش حاضر شد تا موری که در ریزترین جایگاه هستی در تصرف سلیمان نبی سلاماللهعلیه بود.
سلیمان نبی در اثر ارتباطش با صاحب جاه و مکنت و مقام به چنین جایگاهی رسید، آن گونه که عالم از دیدار او به یاد هستیآفرین میافتد و همه چیز تحت سیطره قدرت وحکومت او قرار میگیرد ... جن وانس ...آدمیان و زیر آدمیان ... سنگ و چوب و....
و این گونه است ملک سلیمان و سلیمان...که هستی ملک حکمرانی وحکومتش است....
اما بیا گوش تیز کن تا برایت از سلیمانی بگویم که در زمزمههایش با هستیبخش هستیآفرین هیچگاه ملک و مکنت و جاه و مال و مقام نخواست...؛ هیچگاه نخواست تا بر سنگ و چوب و مور و جن و انس و ملک فرمانروایی کند، هیچگاه نخواست تا سیطرهای بیابد وحکومتی بر پا کند اما ....
خاتم سلیمانی عالم شد. عالم شد پایه، او نگین... نگینی که بر ناوک اندیشهها درخشید و عقلهای دوراندیش را خیره و متحیر خویش ساخت.
بر قلههای انسانیت میایستد و ارزشهایی را زنده میکند که همچون ستارههای درخشان، آسمان انسانیت را روشن و نورباران میکند.
این سلیمانی، نبی معظم و مکرم و معلَم به تعلیم الهی و وحی نبود، اما مبادی به آداب وحی اسلام شد. شاگرد مکتب علی علیهالسلام که خود شاگرد مکتب رسول گرامی صلّیاللهعلیهوآلهوسلم بود ...
آری! او مکتبی شد...جهانی...
که طبیعت و هستی وقتی چنین وجودی را در آغوش کشید، اثر وجودش را به همه جا تکثیر نمود، وجود واحدی که تکثیر شد در همه جای عالم؛ به سرعت تکثیر نور، مشعشع شد، گرما و نور بخشید به سرمستی غرور و نخوت ...
تابید و عده ای را که سرگرم خود بودند و بر وجود خویش، تارهای منیت تنیده بودند را، برای لحظه ای به خویش و حقیقت وجودی خویش و ارزشهای منیع انسانی توجه داد ....
ملک سلیمانی محدود به معبد سلیمان نشد؛ همه عالم شد...شرق و غرب عالم را فرا گرفت.
و رمز پایان خوش سلیمانی این بودکه خود را، تمام خویش را در بینهایت هستی خدای لامکان و لازمان ضرب نمود...
و به قول دانشمندان علم ریاضی هر عددی ضرب در بینهایت هستی، میشود بینهایت...
هر هستی ضرب در بینهایت هستی، بینهایت میشود.همه عالم را فرا میگیرد و مانند خود هستیآفرین عالمگیر میشود...لا مکان و لازمان....
و السلام علیکم ورحمه الله وبرکاته.
.....................................
سوده طوسی، مدرس جامعه الزهرا علیهاالسلام
نظرات