به گزارش روابط عمومی، 12 تیرماه سالروز ارتحال علامه امینی، آن جهادگر راه ولایت و خالق کتاب گران سنگ الغدیر در سن 68 سالگی است. با توجه به همزمانی سالروز فقدان آن عالم بزرگ با ایام غدیریه، مروری مختصر بر زندگی علمی، سیاسی و فرهنگی ایشان خواهیم داشت:
ولادت
آیتالله حاج شیخ عبدالحسین تبریزی نجفی معروف به «علامه امینی»، نویسنده کتاب «الغدیر»، سال ۱۳۲۰ق در خانواده علم و تقوا در تبریز متولد شد. مادرش میگوید: شیردادن من به فرزندم، عبدالحسین، با شیردادن به دیگر فرزندانم فرق داشت. زیرا هرگاه میخواستم به وی شیر دهم، گویی نیرویی مرا وا میداشت که وضو سازم و با وضو، سینه در دهانش بگذارم!
تحصیلات
عبدالحسین نخست آیات قرآنی و سورههای کوتاه از مادر فرا گرفت، سپس آموزش علوم توسط پدر شروع شد و در طی سالها، آموزش ادبیات فارسی و عربی، منطق، فقه و اصول انجام گرفت. عبدالحسین همانگونه که دروس متداول حوزههای علمیه را فرا میگرفت و به حفظ اشعاری چون «الفیه ابن مالک» در علم نحو میپرداخت، در سایه هدایت پدر، اشعاری هم از بزرگان دین حفظ کرد. از اولین شعرهایی که پدر، فرزند و شاگردش را به آموختن و حفظ آن تشویق کرد، شعری از حضرت علی (علیهالسّلام) بود.
او میدانست همانگونه که برای علم نحو ابیاتی قرار داده شده است تا با حفظ آنها اصول آن علم به آسانی در دست باشد، باید اصول اعتقادات را هم از این طریق به شاگردان مکتب توحید آموخت.
عبدالحسین کتابهای مختلفی در حدیث و اعتقادات را نزد پدر خواند و از آنها بهره برد و مسایل مشکل را با استاد در میان نهاد و به حال آنها پرداخت. اهتمام به قرآن و حدیث، به خصوص به نهج البلاغه، وی را عاشق امام علی (علیهالسّلام) کرد. چه نیک به یادداشت آن سخن گرانمایه را که: «هیچ آیهای در قرآن کریم نیست که اول آن «یا ایها الذین آمنوا» باشد، مگر آنکه علی ابن ابیطالب (علیهالسّلام) سردار مخاطبان آن آیه و امیر و شریف و اول ایشان است». قرآن و نهج البلاغه دو کتاب گرانقدر برای این محصل جوان بود. وی این دو کتاب را بارها مطالعه کرده و در معانی آن دقیق شده بود. گاهی در مطالعه این دو کتاب میگریست.
عبدالحسین تحصیلات ابتدایی و متوسطه علوم دینی را در تبریز و نزد علمای بزرگ آن شهر آموخت. سپس برای تکمیل مراتب علمی به نجف اشرف رفت و در محضر علمای بزرگ آن شهر، بهره فراوان گرفت و خیلی زود به مقام عالی فقاهت نایل آمد.
اساتید
شیخ عبدالحسین، مقدمات علوم دینی را در مـحضر پدر بزرگوارش، شیخ احمد امـینی شـروع کرد که از علمای تبریز بود. پس از آن برای تکمیل دروس خود وارد مدرسه طالبیه شد و مقدمات و سطوح فقه و اصول را در آن مدرسه طی کرد که از جمله اساتید ایشان عبارتاند از:
۱. آیتالله سید محمد موسوی مشهور به مولانا؛ مؤلف «مصباح الساکین»
۲. آیتالله سید مرتضی خسروشاهی؛ صاحب اهداء الحقیر در معنی حدیث غدیر؛
۳. آیتالله شیخ حسن توتونچی؛
۴. میرزا علیاصغر ملکی.
اساتید نجف:
۱. آیتالله سید محمدباقر حسینی فیروزآبادی؛
۲. آیتالله سید ابوتراب خوانساری؛
۳. آیتالله میرزا عـلی ایـروانی؛
۴. آیتالله میرزا ابوالحسن مشکینی؛
۵. آیتالله سید میرزا علی شیرازی؛
۶. آیتالله شیخ عبدالکریم یزدی؛
۷. آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی؛
۸. آیتالله محمدحسین اصفهانی مشهور به کمپانی؛
۹. آیتالله شیخ محمدحسین آل کاشف الغطاء.
علّامه امینی، برای مدتی به تبریز بازگشت و پس از ازدواج و تالیف بعضی از آثارش همچون: «تفسیر فاتحة الکتاب» دوباره برای اقامت به نجف اشرف رفت.
وی از حضرت آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی و آیتالله میرزا محمدحسین نائینی و آیتالله شیخ عبدالکریم حائری و آیتالله شیخ محمدحسین کمپانی اصفهانی، اجازه اجتهاد دریافت میدارد.
تحقیقات علمی
بیشترین شهرت علامه امینی در بعد علمی ایشان است.
حضور ذهن بسیار، اُنس شدید به مطالعه، علاقه وافر به پژوهش و تحقیق، همراه با منش والا را از خصوصیات علامه شمردهاند. وی پس از نیل به اجتهاد، بهطور مستمر و شبانهروزی، درباره مسائل گوناگون علمی در رشتههای فقه و کلام و تفسیر و تاریخ، دست به پژوهش و تحقیق زد که خوشبختانه حاصل آن، به صورت آثاری چون شهداء الفضیله و الغدیر، در اختیار ماست.
علامه امینی تحقیقات و مطالعاتش را در نجف از کتابخانه حسینیه شوشتریها آغاز کرد که در آن زمان، تنها کتابخانه عمومی نجف شمرده میشد و هزاران کتاب چاپی و خطی داشت. روزها بهطور مستمر به کتابخانه مزبور میرفت و از آنجا که ساعات رسمی کار کتابخانه، عطش سیری ناپذیر وی برای پژوهش و تحقیق را فرونمینشاند، کتابدار کتابخانه را راضی کرد که هنگام رفتن، در به روی او ببندد و او را با کتابها تنها گذارد. کتابدار، در لحظه تعطیلی کتابخانه، در را به روی علامه قفل میکرد و او، در میان کتابها غرق در مطالعه میشد.
حاج سید کاظم حکیمزاده، کتابدار کتابخانه امینی در نجف اشرف، نقل میکرد: ساعاتی که من در کتابخانه امیرالمومنین (علیهالسّلام) بیکار بودم و مراجعهکنندهای نداشتم، به خواندن کتاب میپرداختم. یک روز مشغول مطالعه جلد ششم الغدیر بودم، که علامه از راه رسید و گفت: هان! چه میخوانی؟ گفتم: جلد ششم کتاب شما الغدیر است. گفت: «بخوان، که خدا میداند چقدر زحمت کشیدهام تا مطالب این کتابها را در آوردهام»! و افزود: «آن وقتها، در نجف نه پنکه بود و نه وسایل سردکننده دیگر. در آن شرایط سخت، من هر روز برای مطالعه به حسینیه شوشتریها میرفتم که تعدادی کتب ارزشمند کهن در آن یافت میشد. زمانی که کتابخانه تعطیل میشد به کتابدار میگفتم: مطالعه من هنوز تمام نشده است. تو میخواهی بروی، برو، ولی اجازه بده من بمانم و مطالعهام را ادامه بدهم. او درب حسینیه را میبست و میرفت و مرا در کتابخانه تنها میگذاشت و من ساعتهای دراز روی کتابها میافتادم و مطالعه میکردم و یادداشت برمیداشتم. غرق شدن در مطالعه، مرا بکلی از گذشت زمان غافل میساخت و تنها زمانی به خود میآمدم، که میدیدم قالیی که روی آن نشستهام (از ریزش مداوم عرق) کاملا خیس شده و بدنم (همچون بیمار تب زده) از گرمای شدید فضای بسته کتابخانه، یک پارچه آتش مینماید.»
سفرهای تحقیقی و تبلیغی
از ویژگیهای بارز امینی، سفرهای پربارش به شهرها و بلاد اسلامی است که با اهداف علمی فرهنگی اصلاحی زیر انجام میگرفت:
تحقیق و پژوهش در کتابخانهها و یادداشتبرداری و استنساخ از کتب شیعه و سنی (بویژه مآخذ خطی کهن) برای الغدیر و سایر آثار خویش،
ملاقات با استادان حوزه و دانشگاه،
اصلاح و ارشاد مردم،
تربیت اهل علم و تاثیر در آنان،
و گاه نیز اقامه جماعت، ایراد سخنرانی برای توده مردم و نیز دانشگاهیان، القای بحث و ایجاد زمینههای فکری در مسائل مربوط به فلسفه حکومت در اسلام و ابلاغ پیام «غدیر»
شهرهایی که علامه با خصوصیات یادشده به آنها سفر کرده است، گذشته از شهرهای عراق، از قرار زیر است: حیدرآباد دکن، علیگره، بمبئی، لکهنو، کانپور، پتنه، رامپور، جلالی (در هند)، اصفهان، قم، مشهد، همدان، کرمانشاه، تبریز، بیروت، دمشق، مکه، مدینه، فوعه، کفریه، معره مصرین، نبل، حلب و...، وی در این سفرها «همواره مورد تجلیل عالمان مذاهب قرار میگرفت. استادان دانشگاهها به استقبال او میشتافتند. دانشمندان و مدیران کتابخانهها از سنی و شیعه از سر اخلاص وسایل تحقیق را در اختیار او میگذاشتند. عالمان سنت با او تماس میگرفتند. شاعران در گرامیداشت او خطابهها میسرودند. متصدیان کتابخانهها، نشریات و فهرست کتابخانههای خویش را به او تقدیم میکردند.
به عنوان یکی از مهمترین و پربارترین سفرهای علامه امینی (از حیث تبلیغی)، باید از سفر مشهور وی به اصفهان یاد کرد که با منبرهای پرشور او در شرح فضائل و مقامات امیرمومنان علی (علیهالسلام) (با استناد به مآخذ مهم اهلسنت) و رد شبهات و تحریفات دشمنان آن حضرت در این زمینه، همراه بود. آیتالله حاج سید حسن فقیه امامی نقل میکند: ایشان یک ماه در اصفهان ماندند و منبر رفتند: ده شب در مسجد سید، ده جلسه در مسجد نو، و ده شب هم در مسجد جامع. آقایان علما به خاطر شدت علاقهشان به این مرد، همگی مساجدشان را تعطیل کردند و در مسجد جامع، نماز جماعتی به امامت علامه امینی تشکیل شد که تا الان به یاد ندارم نماز جماعتی به آن شکوه در اصفهان برگزار شده باشد. تصور کنید، از محراب مسجد جامع تا بیرون مقبره علامه مجلسی (قدسسره)، جمعیت بود! و پس از نماز هم منبر میرفتند.
پرورش محققان
مرحوم حکیمزاده، در میان فضایل علامه امینی، بر کادرسازی و محققپروری ایشان تاکید میکرد و میگفت: علامه امینی، در حق محققانی که به کتابخانه میآمدند، پیوسته به من سفارش میکرد که هرچه میخواهند در اختیارشان بگذار، و من نیز از خدمت دریغ نداشتم. یکی از آن محققان، محمدباقر محمودی است که محقق کوشا و شهیر معاصر، و مصحح کتابهای «بحار الانوار» جلد مربوط به معاویه، «تاریخ ابن عساکر» جلد مربوط به امام مجتبی (علیهالسلام) و آثار ماندگار دیگر است. آقای محمودی به کتابخانه میآمد و بر زمین مینشست و در میان انبوه کتابهایی که درخواست میکرد و برایش میبردیم، غوطه میخورد و یادداشت برمیداشت، و بخشی عظیم از مایهای که اندوخته و یادداشتهایی که برداشته، از همانجاست.
حکیمزاده میافزود: علامه اسد حیدر (محقق بزرگ شیعه در نجف، و مولف کتاب ارزشمند «الامام الصادق و المذاهب الاربعه» آن زمان که هنوز کار تالیف این کتاب را آغاز نکرده بود، برای نگارش مقالهای مختصر راجع به امام ششم به کتابخانه آمد و از علامه درخواست رهنمود کرد.
علامه امینی با لحنی دردمندانه از وی پرسید: «درباره پیشوای مذهب تشیع، چه چیزی میخواهی بنویسی؟» و افزود: «اگر میخواهی، همچون برخی کسان، چند کتاب را زیر و رو کنی و با رونویسی از آنها و افزود و کاستهایی از خویش، کتاب یا مقالهای سرهم آوری و به خامه چاپ سپاری؟ بهتر است این کار را وانَهی و به کار دیگر پردازی، که هم تکرار مکررات است و هم شان امام فراتر از اینگونه کارهای خُرد و تُنُکمایه میباشد، و مرا نیز با تو کاری نیست. ولی اگر میخواهی کاری کارستان کنی و در اعماق زمان و زندگی پربار آن امام هُمام فرو روی و برای دستیابی به حقایق مکتوم حیات علمی و سیاسی وی، به همهجا سر کشی و همه متون و مآخذ کهن را ببینی و بکاوی، اهلا و سهلا؛ کاری نیکو و بجاست و من نیز به قدر وسع خویش، در خدمت تو خواهم بود.»
این سخن امینی، فکر و ذهن اسد حیدر جوان را سخت تکان داد و از همانجا، اندیشه نگارش کتاب چند جلدی و مهم «الامام الصادق و المذاهب الاربعه» را در سر وی انداخت. خود وی بعدها میگفت که امینی مرا به این راه کشانید.
تالیف کتب
علامه امینی به عنوان محدث، مفسر، فیلسوف و متکلم و فقیه دست به تحقیقات دامنهداری میزند. او در صدد است فلسفه سیاسی اسلام را در هر صورت ممکن برای مردم کوچه و بازار هم قابل فهم نماید. هرچه که بعضی از بزرگان علم هم از آن غافل ماندهاند.
با تحقیق و تعلیق بر کتاب «کامل الزیارات» ابن قولویه قمی که از مشایخ شیعه محسوب میگردد، معتبرترین متون زیارات را در اختیار امت اسلامی قرار میدهد و با تالیف کتاب «ادب الزائر لمن یمم الحائر» که شرح آداب زیارت امام حسین (علیهالسّلام) است، فلسفه زیارت را بیان میدارد.
در اینباره عبدالحسین امینی سالهاست که در پای مکتب درس اساتید بزرگی نشسته و فقه و اصول و فلسفه و کلام اسلامی را فراگرفته است. از اینرو «ثمرات الاسفار» را در دو جلد فراهم میآورد و بر «رسائل» و «مکاسب» شیخ انصاری حاشیه مینویسد.
همچنین رسالهای درباره «نیت»، رسالهای در بیان «حقیقت زیارت»، در پاسخ به علمای پاکستان و رسالهای در علم «درایة الحدیث» مینگارد.
سوره اعراف، آیه ۱۷۲، سوره اعراف، آیه ۱۸۰، سوره واقعه، آیه ۷، سوره مؤمنون، آیه ۱۱ آنگاه «العترة الطاهرة فی الکتاب العزیز» را مینگارد و حق اولویت و مولویت خاندان رسالت را تبیین مینماید.
فعالیتهای فرهنگی
علّامه امینی علاوه بر تحقیق و خطابه، فعالیتهای فرهنگی فـراوان دیـگری نـیز داشته است که به مقتضای این مقال به نقل تعدادی از آنـها بـسنده میشود.
الف) وحدت اسلامی
از اهداف مهم علامه این بود که ملل اسلامی را در یک صف، متحد و متشکل جمع کـند. ایـشان بـه این مسئله در اول جلد هشتم الغدیر اشاره میکند، چه آنکه راز تفوّق و عزت مـسلمانان در پرهـیز از تـفرّق است و بنیان سعادتشان در تمسک به حبلالله خلاصه میشود.
محمد عبدالغنی مصری مینویسد: «از خدا مـیخواهم کـه بـرکتِ آب حیاتبخش و گوارایِ الغدیر موجب صلح و صفا بین برادران شیعه و اهل سنت شود تا بـا وحدت و یگانگی بتوانند یک امت متحد و یک بنای استوار و زوالناپذیر و یک زندگی توام بـا آزادی و شـرف تـشکیل دهند.»
امینی در عصری زندگی میکند که شکست دولت عثمانی روی داده است. شکستی که اگر «اصل غدیر» و رهبری امت آنگونه که پیامبر اسلام و قرآن کریم فرموده، اجرا میگردید، روی نمیداد و انگلیس را جرات آن نبود که عراق را جزء مستعمرات خویش درآورد.
امینی احیاگر مدینه فاضله قرآنی، با قرآن و حدیث و شعر و حماسه، مبانی فلسفه سیاسی اسلام را به جهانیان ابلاغ نمود. وی علاوه بر اینکه با رجوع به قرآن و سنت و رعایت موازین «سند شناسی» و «نقد حدیث» حقائق غیر قابل انکاری را پیش چشم امت اسلامی نهاد و مساله اختلاف اهل یک کتاب و قبله را از میان برداشت. جهانیان را به این مساله واقف ساخت که فلسفه امامت و رهبری از اصول شناخته شده تشیع و از مبانی اصیل اسلامی است که با رعایت آن حکومت اسلامی برقرار میگردد، آنگونه که در صدر اسلام رسول اعظم الهی و امیرمؤمنان علیه السلام با تکیه به این اصل، حکومت اسلامی را بنیاد نهاده و حیات سیاسی اسلام را استمرار بخشیدند.
ب) تاسیس کتابخانه
صاحب الغدیر سال ۱۳۷۳ق، هشت سال پس از انتشار نخستین جلد «الغدیر» به تاسیس کتابخانهای اقدام نمود که نام آن را «مکتبة الامام امیرالمؤمنین علیهالسلام» نهاد و در روز عید غدیر افتتاح کرد.
آغاز فعالیت این کتابخانه با 42 هزار جلد کتاب خطی و چاپی بود. در تاسیس این کتابخانه نسخههای خطی از کتابخانههای معتبری تهیه شد که شماری از آنها به قرار زیر میباشند:
- کتابخانه ناصریه 30 هزار جلد کتاب، لکنهو- کتابخانه مدرسة الواعظین ۲۰ هزار جلد کتاب، لکنهو- کتابخانه سلطان المدارس ۵ هزار جلد کتاب، لکنهو- کتابخانه معتاز العلماء ۱۸ هزار جلد کتاب، لکنهو- کتابخانه فرنگی محل ۹ هزار جلد کتاب، لکنهو- کتابخانه ندوة العلماء۶۰ هزار جلد کتاب، لکنهو- کتابخانه امیر الدولة ۱۱۰ هزار جلد کتاب، لکنهو- کتابخانه دانشگاه اسلامی علیگره ۵۰۰ هزار جلد کتاب، علیگره- کتابخانه عمومی رظلا، رامپو- کتابخانه خدابخش۵۰ هزار جلد کتاب، پتنه- کتابخانه عمومی دانشگاه عثمانی ۱۱۱ هزار جلد کتاب، حیدرآباد- کتابخانه عمومی آصفیه ۱۲۵ هزار جلد کتاب، حیدرآباد- کتابخانه سالار جنگ ۵۲ هزار جلد کتاب، حیدرآباد و این غیر از آن کتابخانههای خصوصی و عمومی است که در ایران و عراق دیده و استفاده شده بود.
ج) تشکیل خانه نویسندگان
تجربه علّامه، ایشان را بر آن داشت که برای پیـشرفت تـحقیقات علمی، مرکزی را به نام «خانه نویسندگان» تاسیس کند. در نتیجه تصمیم داشت تا در کـنار کـتابخانۀ امـیرالمؤمنین (علیهالسّلام) در نجف – که خود ایشان مؤسس آن بود – محلی زیبا، بهداشتی و مدرن ساخته شود که به هـمه وسـایل مجهز شده و اتاقهای متعددی داشته باشد که هر یکی در اختیار محققان و نـویسندگان قـرار گـیرد و تمام نیازهای شخصی محقق تامین شود. همچنین در هر اتاق یک قفسه از کتابهای اولیه و مراجعِ ضـروری رشـتۀ کـار محقق گذارده شود و هر اتاق دارای یک خادم باشد و در هر اتاق یـک دوره فـهرست کتابخانه گذارده شود تا محقق، هر کتابی را خواست از کتابخانه بگیرد و اگر به کتابی نیاز پیدا کـرد کـه در کتابخانه نبود از جای دیگری تامین شود و در اختیار ایشان قرار گیرد.
د) رسیدگی بـه نـشریات جهان اسلام
ایشان سعی میکرد تا بـا بـررسی نـشریات مختلف که در جهان اسلام منتشر میشوند و بـا شـبههشناسی، از تحریفات مذهب شیعه و اسلام جلوگیری کند.
ه) تبیین مسئله ولایت
آرزوی عـلّامه ایـن بود که روزی بحث ولایت و امـامت، یـکی از دروس اصلی حـوزههای عـلمیه بـاشد.
علامه در طی سالهای متمادی با جهان تشیع و تاریخ پرفراز و نشیب آن آشنائی کامل داشت. او به مقدار هر حرفی از کتاب الغدیر تجربه اندوخته بود و نانوشتههایی داشت که باید در جامعه پیاده میشد، تا نظام اجتماعی، نظام الهی گردد.
زمانی که علامه امینی از «دار التبلیغ» قم دیدن کرد و برنامههای آن مؤسسه در اختیار ایشان قرار گرفت، فرمودند: «باید درسی تحت عنوان «ولایت» غیر از آنچه که در تدریس علم کلام و اعتقادات مطرح میشود، به طلاب آموزش داده شود.»
این جز از ژرفنگری مصلح اجتماعی چیز دیگری نیست. علامه امینی برای احیای بنیان فلسفه سیاسی اسلام تدریس مبحث ولایت را امری ضروری تشخیص داده بود و آموزش آن در محدوده کتب کلامی و اعتقادی را کافی و وافی نمیدانست.
حضرت علامه امینی با مطرح نمودن ولایت و امامت و بحثهای عمیق علمی و کاوشگرانه پیرامون آن یکی از متفکران اسلامی بود که به «ولایت فقیه» در عصر غیبت رسید و بحث و درس اختصاصی پیرامون آن را امری لازم و ضروری دانست. حکومت را از آن ولی فقیه به حساب آورد و گفت: «دیگران غاصبند و این مقام، حق مسلم آن فریادگر است.» و در جای دیگر به صراحت هرچه تمامتر ندا برداشت: «الامام الخمینی ذخیره الله للشیعة». امام خمینی ذخیره خدا برای جهان تشیع است.
شناخت عنصر زمان
علّامه بر ایـن بـاور بود که «کسی که زمان خود را بشناسد، دستخوش مسائل شبههناک نـشده و حق و باطل بر او پوشیده نمیشود، از این رو، طـلاب را به سیر و سیاحت در کـشورهای اسـلامی و جهان تشویق میکرد، و این، هـمان کـاری است که استعمارگران و کشیشان از طریق سیاحّان و خاورشناسان در نظر داشتند.
فعالیتهای سیاسی
سیاست، وجه «پنهان و ناشناخته» زندگی علامه امینی است، وی عمدتا (و گاه، تنها) به وجه «علمی و تحقیقی» و احیانا «تبلیغی» خویش شناخته شده و کمتر کسی با وجه «سیاسی و ضد استبدادی ضد استعماری» او آشناست و این در حالی است که به قول استاد محمدرضا حکیمی؛ امینی از پیشوای فقید انقلاب اسلامی ایران، امام خمینی(ره)، با عنوان ذخیره الهی در بین شیعیان (ذخیره الله فی الشیعه) یاد میکرد و در گزارش ماموران ساواک، از تلگرافهای بسیار امینی در حمایت از شخص امام (هنگام تبعید ایشان به عراق) و جلب توجه مراجع بینالمللی به این امر، سخن رفته است.
در همین راستا میتوان به نقش امینی در تحریض شهید نواب صفوی به مقابله با شخص کسروی اشاره کرد که ذکر آن در تاریخ آمده است. زندهیاد استاد دوانی از مرحوم شیخ محمدرضا نیکنام (از یاران شهید نواب و منسوبان نزدیک خلیل طهماسبی) نقل میکند که در مقدمه چاپ دوم «برنامه کار فدائیان اسلام» نوشته است: «در یکی از روزها عدهای از علما در منزل مرحوم آیتالله امینی جمع شدند و راجع به کسروی صحبت کردند، و نظریه آنان ارتداد چنین کسی بود. شهید نواب صفوی میفرمود که من در آنجا بودم و سخنان علما را استماع میکردم. در پایان سخنان آنها برخاسته و به ایران حرکت کردم.»
نظرات