پدر بزرگوارش حضرت رضا علیهالسلام و مادر ارجمندش بانوی مصری تباری به نام «سبیکه» است که از خاندان «ماریه قبطیه»، همسر پیامبر اسلام صلّیاللهعلیهوآلهوسلم به شمار میرود؛ بانویی که از نظر فضائل اخلاقی، در درجه والایی از انسانیت قرار داشت و برترین زنان زمان خود بود؛ به طوری که امام رضا علیهالسلام از او به عنوان بانویی منزه و پاکدامن و با فضیلت یاد میکرد. «ریحانه» و «خیزران» از دیگر نامهای مادر امام جواد علیه السلام است.
حضرت در مجموع دوران امامت خود با دو خلیفه عباسی، یعنی مأمون (193 ـ 218) و معتصم (218 ـ 227) معاصر بوده است.
امام جواد علیهالسلام مولودی پرخیروبرکت
پرسش : چرا در میان ائمه علیهمالسلام از امام جواد علیهالسلام به مولود پر خیر و برکت تعبیر میشود؟
پاسخ اجمالی:
از امام رضا علیهالسلام روایات متعددی نقل شده که فرزند خود امام جواد علیهالسلام را به عنوان پرخیر و برکت ترین مولود برای شیعه معرفی کرده است؛ این نامگذاری به این دلیل بود که گروهی به نام واقفیه، امامت امام رضا علیهالسلام را انکار کردند و چون امام رضا علیهالسلام تا حدود چهل و هفت سالگى داراى فرزند نشده بود، فقدان فرزند براى امام رضا علیهالسلام بهانه ای برای واقفیه در جهت انکار امامت امام رضا علیهالسلام بود. اما این فشارها از سوی واقفیه با تولد حضرت جواد علیهالسلام خاتمه پیدا کرد و موضع امام و شيعيان كه از اين نظر در تنگنا بودند، تقويت گرديد.
پاسخ تفصیلی:
در خانواده امام رضا علیهالسلام و در محافل شيعه، از حضرت جواد علیهالسلام، به عنوان مولودى پرخير و بركت ياد مى شد. چنانكه «ابو يحياى صنعانى» مى گويد: روزى در محضر امام رضا علیهالسلام، فرزندش ابو جعفر را كه خردسال بود، آوردند. امام فرمود: «اين مولودى است كه براى شيعيان ما، با بركت تر از او زاده نشده است».(1)
گويا امام، به مناسبت هاى مختلف، از فرزند ارجمند خود با اين عنوان ياد مى كرده و اين موضوع در ميان شيعيان و ياران امام رضا علیهالسلام معروف بوده است، به گواه اينكه دو تن از شيعيان بنام «ابن اسباط» و «عبّاد بن اسماعيل» مىگويند: در محضر امام رضا علیهالسلام بوديم كه ابو جعفر را آوردند، عرض كرديم: اين همان مولود پرخير و بركت است؟ حضرت فرمود: «آرى، اين همان مولودى است كه در اسلام بابركت تر از او زاده نشده است».(2)
باز «ابو يحياى صنعانى» مى گويد: در مكه به حضور امام رضا علیهالسلام شرفياب شدم، ديدم حضرت موز را پوست مى كند و به فرزندش ابو جعفر مى دهد. عرض كردم: اين همان مولود پرخير و بركت است؟ فرمود:«آرى، اين مولودى است كه در اسلام مانند او، و براى شيعيان ما، با بركت تر از او زاده نشده است».(3)
شايد در بدو نظر تصور شود كه مقصود از اين حديث اين است كه امام جواد علیهالسلام از همه امامان قبلى براى شيعيان، با بركت تر بوده است، در حالى كه چنين مطلبى قابل قبول نيست، بلكه بررسى موضوع و ملاحظه شواهد و قرائن، نشان مى دهد كه ظاهراً مقصود از اين حديث اين است كه تولد حضرت جواد در شرائطى صورت گرفت كه خير و بركت خاصّى براى شيعيان به ارمغان آورد، بدين معنا كه عصر امام رضا علیهالسلام عصر ويژه اى بوده و حضرت در تعيين جانشين خود و معرفى امام بعدى، با مشكلاتى روبرو بوده كه در عصر امامان قبلى، بى سابقه بوده است؛ زيرا از يك سو پس از شهادت امام كاظم علیهالسلام گروهى كه به «واقفيّه» معروف شدند، براساس انگيزه هاى مادى، امامت حضرت رضا علیهالسلام را انكار كردند و از سوى ديگر امام رضا علیهالسلام تا حدود چهل و هفت سالگى داراى فرزند نشده بود و چون احاديث رسيده از پيامبر صلّیاللهعلیهوآلهوسلم حاكى از آن بود كه امامان دوازده نفرند كه نُه نفر آنان از نسل امام حسین علیهالسلام خواهند بود، فقدان فرزند براى امام رضا علیهالسلام، هم امامت خود آن حضرت، و هم تداوم امامت را زير سؤال مى برد و واقفيه اين موضوع را دستاويز قرار داده امامت حضرت رضا علیهالسلام را انكار مى كردند.
گواه اين معنا، اعتراض «حسين بن قياما واسطى» به امام هشتم در اين مورد، و پاسخ آن حضرت است. «ابن قياما» كه از سران «واقفيه» بوده است(4)، طى نامه اى به امام رضا علیهالسلام او را متهم به عقيمى كرد و نوشت: چگونه ممكن است امام باشى در صورتى كه فرزندى ندارى؟!
امام در پاسخ نوشت: از كجا مى دانى كه من داراى فرزندى نخواهم بود، سوگند به خدا بيش از چند روز نمى گذرد كه خداوند پسرى به من عطا مى كند كه حق را از باطل جدا مى كند.(5)
اين شگرد تبليغى از طرف «حسين بن قياما» (و ديگر پيروان واقفيه) منحصر به اين مورد نبوده است، بلكه اين معنا به مناسبتهاى مختلف و در موارد گوناگون تكرار مى شده و امام رضا علیهالسلام همواره سخنان و دلائل آنان را رد مى كرده است(6)، تا آنكه تولد حضرت جواد به اين سمپاشيها خاتمه داد و موضع امام و شيعيان كه از اين نظر در تنگنا قرار گرفته بودند، تقويت گرديد و اعتبار و وجهه تشيّع بالا رفت.(7)
وسوسههاى واقفيه و دشمنان خاندان امامت در اين مورد، به حدى بود كه حتى پس از ولادت حضرت جواد علیهالسلام كه واقفيه را خلع سلاح كرد، گروهى از خويشان امام رضا علیهالسلام طبعاً بر اساس حسد ورزيها و تنگ نظريها گستاخى را به جايى رساندند كه ادعا كردند كه حضرت جواد، فرزند على بن موسى نيست!!
آنان در اين تهمت ناجوانمردانه و دور از اسلام، براى مطرح كردن انديشه هاى پنهانى خويش، جز شبهه عوام فريبانه عدم شباهت ميان پدر و فرزند از نظر رنگ چهره! چيزى نيافتند و گندمگونى صورت حضرت جواد علیهالسلام را بهانه قرار داده گفتند: در ميان ما، امامى كه گندمگون باشد وجود نداشته است! امام هشتم فرمود: او فرزند من است. آنان گفتند: پيامبر اسلام صلّیاللهعلیهوآلهوسلم با قيافه شناسى داورى كرده است(8)، بايد بين ما و تو قيافه شناسان داورى كنند. حضرت (ناگزير) فرمود: شما در پى آنان بفرستيد ولى من اين كار را نمى كنم، اما به آنان نگوييد براى چه دعوتشان كرده ايد...
يك روز بر اساس قرار قبلى، عموها، برادران و خواهران حضرت رضا علیهالسلام در باغى نشستند و آن حضرت، در حالى كه جامه اى گشاده و پشمين بر تن و كلاهى بر سر و بيلى بر دوش داشت، در ميان باغ به بيل زدن مشغول شد، گويى كه باغبان است و ارتباطى با حاضران ندارد.
آنگاه حضرت جواد علیهالسلام را حاضر كردند و از قيافه شناسان درخواست نمودند كه پدر وى را از ميان آن جمع شناسايى كنند. آنان به اتفاق گفتند: پدر اين كودك در اين جمع حضور ندارد، اما اين شخص عموى پدرش، و اين عموى خود او، و اين هم عمه اوست، اگر پدرش نيز در اينجا باشد بايد آن شخص باشد كه در ميان باغ بيل بر دوش گذارده است؛ زيرا ساق پاهاى اين دو، به يك گونه است! در اين هنگام امام رضا(علیه السلام) به آنان پيوست. قيافه شناسان به اتفاق گفتند: پدر او، اين است!
در اين هنگام على بن جعفر، عموى حضرت رضا علیهالسلام از جا برخاست و بوسه برلب هاى حضرت جواد علیهالسلام زد و عرض كرد: گواهى مى دهم كه تو در پيشگاه خدا امام من هستى(9). بدين ترتيب بكبار ديگر توطئه و دسيسه مخالفان امامت براى خاموش ساختن نور خدا، با شكست روبرو شد و خداوند آنان را رسوا ساخت.(10)
پی نوشت:
(1). شيخ مفيد، الارشاد، قم مكتبه بصيرتى، ص 319 - طبرسى، اعلام الورى، الطبعه الثالثه، المكتبه الاسلاميه، ص 347؛ فتّال نيشابورى، روضه الواعظين، الطبعه الأولى، بيروت، مؤسسه الأعلمى للمطبوعات، 1406 ه.ق، ص 261؛ كلينى، اصول كافى، تهران، مكتبه الصدوق، 1381 ه.ق، ج 1، ص 321؛ على بن عيسى الاربلى، كشف الغمّه، تبريز، مكتبه بنى هاشمى، 1381 ه.ق، ج 3، ص 143.
(2). مجلسى، بحار الانوار، الطبعه الثانيه، تهران، المكتبه الاسلاميه، 1395 ه.ق، ج 50، ص 20.
(3). كلينى، فروع كافى، الطبعه الثانيه، تهران دارالكتب الاسلاميه، 1362 ه.ش، ج 6، ص 361؛ قزوينى، سيد كاظم، الامام الجواد من المهد اًّلى اللحد، الطبعه الأولى، بيروت، مؤسسه البلاغ، 1408 ه.ق، ص 337.
(4). شيخ مفيد، الارشاد، قم، مكتبه بصيرتى، ص 318؛ على بن عيسى الأربلى، كشف الغمّه، تبريز، مكتبه بنى هاشمى، 1381 ه.ق، ج 3، ص 142؛ تسترى، محمد تقى قاموس الرجال، تهران مركز نشر الكتاب، ج 3، ص 37.
(5). كلينى، اصول كافى، تهران، مكتبه الصدوق، 1381 ه.ق، ج 1، ص 320؛ طبرسى، اعلام الورى، الطبعه الثالثه، المكتبه الاسلاميه، ص 346؛ على بن عيسى الاربلى، همان كتاب، ص 142؛ شيخ مفيد، همان كتاب، ص 318.
(6). على بن عيسى الاربلى، همان كتاب، ص 142؛ تسترى، همان كتاب، ص 316؛ كلينى، همان كتاب، ص 321؛ طوسى، اختيار معرفه الرجال (معروف به رجال كشّى)، تصحيح و تعليق: حسن المصطفوى، مشهد، دانشگاه مشهد، 1348ه.ق، ص 553، حديث شماره 1045.
(7). قزوينى، سيد كاظم، الامام الجواد من المهد اًّلى اللحد، الطبعه الأولى، بيروت، مؤسسه البلاغ، 1408 ه.ق، ص 337.
(8). معتبر شناخته شدن قيافه شناسى از طرف پيامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) ادعائى بود كه صرفاً از طرف آنان مطرح شد و هرگز به معناى تأييد آن از طرف امام رضا(عليه السلام) نبود، و اگر حضرت به اين پيشنهاد تن در داد، يا از روى ناگزيرى به اين دليل كه مى دانست اين كار در نهايت، به روشن شدن واقعيت، و اثبات پوچى ادعاى آنان تمام مى شود. قيافه شناسان كسانى بودند كه از روى شباهت اندام، نسب اشخاص را تعيين مى كردند. قيافه شناسى نزد اعراب جايگاه مهمى داشت. علماى اماميه تعليم و تعلّم و گرفتن مزد در قبال انجام دادن اين عمل را حرام مى دانند. برخى از علماى اماميه اين عمل را مطلقاً حرام شمرده اند و برخى در صورتى آن را حرام مى دانند كه موجب فعل حرام يا منجر به اظهار نظر قطعى گردد. هر كس كه از فقه اسلامى آگاهى داشته باشد، عدم جواز اين عمل و استفاده از آن را مسلّم مى داند، چه رسد به اين كه به استناد آن، مسائل مربوط به ارث و نكاح و امثال اينها حل گردد! (ر.ك به مقّرم، سيد عبدالرزاق، نكاهى گذرا بر زندگانى امام جواد(عليه السلام)، ترجمه دكتر پرويز لولاور، مشهد، بنياد پژوهش هاى اسلامى آستان قدس رضوى، 1370ه.ش، ص 35).
(9). كلينى، اصول كافى، تهران، مكتبه الصدوق، 1381 ه.ق، ج 1، ص 322؛ مقرّم، سيد عبدالرزّاق، نگاهى گذرا بر زندگانى امام جواد(عليه السلام)، ترجمه دكتر پرويز لولاور، مشهد، بنياد پژوهش هاى اسلامى آستان قدس دضوى، 1370 ه.ش. ص 36؛ به همين جهت بود كه امام رضا(عليه السلام) خود را به رسول خدا، و فرزندش جواد را به ابراهيم فرزند پيامبر تشبيه مى كرد، زيرا پس از تولد ابراهيم از ماريه قبطيه برخى از همسران رسول خدا از روى حسد، چنين تهمتى به وى زدند و گفتند: اين نوزاد از «جريح» خادم رسول اكرم است!! ولى پس از تحقيق و كاوش روشن شد كه اصولاً «جريح» فاقد عضو تناسلى است! و به اين ترتيب خداوند دروغ آنان را آشكار ساخت و ماريه را از اين تهمت تبرئه كرد (ابن شهر آشوب، مناقب آل أبى طالب، قم المطبعه العلميه، ج 4، ص 387؛ الطبرى، محمد بن جرير بن رستم، دلائل الامامه، الطبعه الثالثه، قم منشورات الرضى، 1363 ه.ق، ص 201 - 204).
(10). گردآوری از کتاب: سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، موسسه امام صادق(علیه السلام)، قم، 1390 ش، چاپ بیست و سوم، ص 530.
نظرات