دبیرخانه جشنواره به منظور پشتیبانی تئوریک از فعالیتهای جبهه انقلاب در عرصه فرهنگ، هنر و رسانه؛ بخش «نقدها، مقالات سیتمایی و پژوهشی» را توسعه داده و در یازدهمین دوره عمار، آغاز بهکار جشنواره علوم انسانی عمار را به عنوان یکی از بخشهای جانبی، اعلام کرده است.
جشنواره مردمی عمار توانسته است نسبتی جدید میان انقلاب اسلامی و سینما رقم بزند. در این نسبت متفاوت یک امر انقلابی با امر مدرن، جشنواره عمار از نقدهای نظری فراتر رفته و توانسته، یک موجودیت عینی و اجتماعی را شکل دهد. تأکید جشنواره عمار بر ظرفیتهای ایجابی نهفته در روایت عینی کنش انسانی و مسائل اجتماعی معطوف به انقلاب اسلامی، میتواند فراتر از امر سینمایی، رهیافت جدیدی را در مواجه با امر مدرن شکل دهد.
جشنواره عمار به سینمای متداول میگوید: «چرا در روایتهای خود مردم را رها کردهاید؟»، «چرا کنشهای بیبدیل مردم در جهان اجتماعیای را که انقلاب اسلامی آفریده نادیده میانگارید؟»، «چرا خیرالنساء، ننه عصمت و مشتی اسماعیلها را روایت نمیکنید؟»، «چرا کنشهای انسان انقلاب اسلامی و مسئلههایش را نادیده میگیرد؟» در عین حال عمار به این پرسشها اکتفا نکرده و خود دست به اقدام زده است؛ اقدامی که امروز تنها پس از هفت سال، به یک جنبشوارهی اجتماعی- فرهنگی مؤثر و آیندهدار بدل شده است. اکنون رهیافت متمایز عمار در مواجهه با یک امر مدرن(سینما)، به نتیجههای قابل تأملی رسیده و این پرسش مطرح است که اگر این روش در شکلدهی به یک سینمای مردمی موفق بوده، چرا نتوان آن را به مثابه یک رهیافت موثر در شکلدهی به علوم اجتماعی جایگزین بازتولید کرد؟ چرا نتوان مشابه همین پرسشهای عمار از سینما را از اصحاب علوم اجتماعی پرسید؟ چرا اصحاب علوم اجتماعی نه آنانکه مدافع و مترجم علوم اجتماعی موجود بوده و نه حتی آنانکه منتقد علوم اجتماعی موجود هستند، هیچ یک به مردم و کنشها و مسائل متمایزی که در سایهی انقلاب اسلامی ممکن و محقق ساختهاند آنچنان که باید توجهی ندارند؟
ما امروز و در ساحت علوم اجتماعی با دو مسئلۀ متقابل مواجهیم: دلبستگان علوم اجتماعی موجود که مبتلا به «ذهن اسیر» هستند و منتقدانی که با اکتفا به تحلیلهای معرفتشناختی «اسیر ذهن» شدهاند. آنها مشکل «نظریه» دارند و اینان از فقدان «مشاهده» رنج میبرند. جشنواره عمار به مثابه یک جنبشواره هنری، در حد توان کوشیده تاب در این مدت هفت ساله، اعماق تاریخ معاصرمان را بکاود. اعماق جغرافیای ایران را جستجو کند؛ برای روایت متن جامعه، مردم و انسانهای انقلاب اسلامی تلاش کند و لحظهای را برای به دست آوردن درکی انضمامی از ایدهها و تجربهها و مسئلههای منتهی و منبعث از انقلاب اسلامی از دست ندهد. اکنون این سرمایهی هفتساله از مشاهدههای جشنواره مردمی عمار فراروی ماست تا در مسیر بازتولید علوم اجتماعی جایگزین، بر مشکلهی «مشاهده» فائق آییم؛ از نقدهای در اسارت ذهن رهایی یابیم و از نظریهبازیهای انتزاعی فاصله بگیریم؛ فرصتی برای اینکه متن مردم و مسئلههاشان را از نزدیک مشاهده کرده، و در نظریهسازیهایمان لحاظ کنیم.
نظرات