آسیب‌شناسی مفسرمحوری در فهم تفسیر قرآن کریم

فاطمه سلطان محمدی طلبه سطح چهار جامعه الزهرا علیهاالسلام

چکیده

از مسائل بنیادین در تفسیر متون دینی به ویژه تفسیر قرآن مسئله فهم است اهمیت این مسئله تا آن اندازه است که توجه بسیاری از اندیشمندان را به خود معطوف کرده و تقریرهای گوناگونی در این حوزه بیان شده است. برخی از این تقریرها، مبتنی بر رویکرد مؤلف محوری است برخی دیگر متن محورند و برخی نیز مفسر محورند. مفسر محوری، جایگاه مفسر را فراتر از فهم کننده دانسته و مفسر را در ساخت معنای متن دخیل میدانند هدف این نوشتار تبیین دیدگاه مفسر محوری و آسیب‌های آن در مقوله فهم و تفسیر قرآن کریم است در این راستا پرسش اصلی آن است که مبانی رویکرد مفسر محوری در زمینه فهم قرآن دارای چه آسیب‌هایی است. پژوهش حاضر به روش توصیفی تحلیلی رهاوردهای کاربست اندیشه مفسرمحوری در مبانی فهم قرآن را بررسی کرده و به آسیب‌ها و پیامدهای آن پرداخته است. یافته‌های تحقیق بیانگر آن است که دیدگاه مفسرمحوری با دو تقریر اعتدالی هرمنوتیک فلسفی مفسرمحوری در سنت تفسیری اسلامی و افراطی (ساختارشکنان، نو پراگماتیسم آسیب‌هایی در حیطه مبنایی مانند عدم تعین معنا انکار،عینیت سیال بودن معنا، نادیده گرفتن مؤلف و... و آسیب‌هایی در حیطه غایی مانند نسبی گرایی پایان ناپذیری معنا تقدس زدایی و تفسیر به رأی همراه است که ناشی از باورهایی چون نفی حقیقی بودن معنا انکار حکایت گری،آن استقلال متن و نادیده گرفتن نقش مؤلف و عدم باور بر عینیت معنا است این باورها نیز از مبانی نادرست انسان شناسی و پدیدارشناسی گرفته شده که واقع نما نبوده و اکثراً انسان را در فضای زندگی مادی و غیرواقعی محصور مینمایند. لذا هیچ سنخیتی با ویژگی‌های قرآن و اهداف تفسیر نداشته و نه تنها به نیازهای تفسیری مسلمانان پاسخ مناسبی نمیدهد بلکه تفسیر را با پیامدهای نادرست زیادی مانند تفسیر به رأی، نسبی گرایی و قرائت پذیری و تقدس زدایی روبرو نموده و از هدف اصلی آن دور مینماید.

کلیدواژه‌ها: آسیب‌های مفسر محوری، هرمنوتیک فلسفی، مؤلف محوری، تفسیر قرآن

مقدمه

از جمله میراث‌های ارزشمندی که در اختیار ما قرار گرفته است متون مکتوبی است که فهم درست آن پیوسته دغدغـه بشـر بوده است. در این بین فهم صحیح و مطابق با واقع در متون مقدس از جمله قرآن کریم بسیار با اهمیت است. این امر دقت و توجه در به کارگیری رویکردها و نگرش‌های متفاوت در فهم و تفسیر متون دینی را لازم می‌سازد. اندیشمندان در این عرصه نگرش‌های مختلفی را داشته اند که در سه دسته کلی مؤلف محوری مفسرمحوری و متن محوری قرار میگیرد.

رویکرد مؤلف محوری با تقریرهای متنوع معنای متن را همان قصد مؤلف دانسته و بر این باورند که بر اساس اصول حاکم بر تفسیر، متون زمینه‌ها و قرینه‌های پیوسته و ناپیوسته متن میتوان به مراد مؤلف رسید. در میان مفسران متون دینی و ادبی در غرب تا قبل از اینکه اندیشه‌های هرمنوتیکی هایدگر و گادامر ظهور کند اغلب اندیشمندان در تفسیر متن بر محور مراد مؤلف اصرار داشتند و کشف نیت را ناممکن نمی‌دانستند برای مثال هرمنوتیک کلاسیک که به معنای مرکزی و نهایی متن باور دارند بر این باورند که در هر متنی معنایی معین وجود دارد که این معنا با نیت مؤلف پیوند دارد.

همانند نظریه متن محوری بر ساختار زبان و عناصر درونی متن عنایت داشته و بر استقلال دلالی متن از هر امری خارج (مؤلف و مفسر) باور دارد، این دیدگاه که به ساختارگرایی معروف است برای مؤلف نقش چندانی قائل نیست به باور این افراد مؤلف دستی است که می‌نویسد اما اثر پس از مؤلف خلق می‌شود افزون بر آن در نگاه متن محوران وجود معنا معلول روابط حاکم بر نشانه‌ها است و معنای متن در پرتو عناصر ذاتی و ساختار متن به دست می‌آید بر این اساس ساختارگرایی هم در برابر مؤلف محوران که ملاک فهم را حصول نیت مؤلف میدانند و هم در برابر مفسر محوران که به غیراز متن به عوامل بیرون از آن نیز در فهم نظر دارند می‌ایستد به باور متن محوران برای رسیدن به معنا تنها مراجعه به متن کافی است و هیچ نیازی به مؤلف و پدیدههای خارج از متن وجود ندارد.

اما دیدگاه مفسر محوری همان گونه که از نام آن پیداست نقش اصلی در تفسیر متون را به مفسر میدهد. البته در دیدگاه مفسر محوری تقریر یکسانی وجود ندارد برخی رویکرد افراطی به نقش مفسر و خواننده در تفسیر متن دارند و عده ای رویکرد نسبتاً اعتدالی برای نمونه در رویکرد اعتدالی هرمنوتیک فلسفی فهم متن در پی امتزاج افق ذهنی مفسر و افـق مـتن حاصل میشود؛ اما در رویکرد افراطی (ساختارشکنان هیچ نقشی برای عناصر اصلی،تفسیر یعنی مؤلف و حتى مـتـن قائل نیست و مفسر بر اساس سنتها آداب و رسوم و ذهنیتهای خود معنای متن را تولید میکند از نظر مفسر محوران افراطی زبان دیگر ساختاری متشکل از واحدهای متقارن دال و مدلول نیست تا معنایی متعین وجود داشته باشد، بلکه باید متن را آغاز خواندن دانست و مؤلف را مخترعی که دیگر سودی ندارد دانست که نتیجه آن ویران شدن دلالت معنایی و سویه کلام محوری متن است. از آنجاکه تبیین هر یک از رویکردهای فوق مجالی گسترده نیاز دارد و از حوصله این نوشتار خارج است، در این رساله فقط به بررسی رویکرد مفسر محوری و نقد چالش‌های پیش روی آن پرداخته میشود؛ زیرا تاکنون درباره مفسر محوری و آسیب‌های آن بر تفسیر متن به ویژه متون دینی، پژوهش جامع و مستقلی انجام نگرفته است، حال آن که دیدگاه مفسر محوری در فهم و تفسیر متون دینی بسیار اثرگذار بوده آن را با چالشها جدی معرفت شناختی مانند تکثرگرایی و نسبیت در فهم مواجه ساخته است از این رو هدف اصلی این، رساله تبیین علمی دیدگاه مفسر محوری و پاسخ به این سؤال است که دیدگاه مفسر محوری در فهم و تفسیر،متون به ویژه متون دینی شامل چه آسیب‌هایی است؟ پژوهش پیش رو، بـه لحاظ نوع آن از نوع پژوهش بنیادی بوده و روش به کار گرفته شده در رساله با عنایت به موضوع و اهداف این پژوهش، توصیفی تحلیلی است بدین معنا که به تحلیل علمی و استدلالی رویکرد ذهنی گرایی در زمینه تفسیر متون پرداخته و آسیب‌های آن در دو حیطه مبنایی و غایی مورد نقد و بررسی قرار داده است و از آنجا که نقد و آسیب شناسی هر موضوعی قبل از هر چیزی نیازمند ترسیم دستگاه فکری حاکم بر آن نظریه است زیرا مبانی آن دیدگاه در غیر بستر و زمینه فکری خود معنای درستی نمیدهد بر این اساس در فصل دوم این نوشتار به تبیین دستگاه فکری اندیشمندان مفسر محور در حوزه فهم متن پرداختیم و در تبیین نظریه مفسر محوری علاوه بر نظرات اندیشمندان اعتدالی مانند گادامر و استادش هایدگر که در ارائه نظرات از او تأثیر زیادی پذیرفته بود نظرات اندیشمندان افراطی همچون بارت و دریدا نیز تبیین گردید و در فصل سوم و چهارم به تبیین آسیب‌های آن همچون عدم تعین معنا عدم عینیت معنا عدم ضابطه مندی فهم و نسبی گرایی در فهم... که ناشی از مبنای نادرست مفسر محوران در بعد معرفت شناسی فهم و روش شناسی آن است بیان گردید و سپس موردنقد و بررسی قرار گرفت.

نتیجه گیری

بر اساس اهداف و سؤالات رساله میتوان این گونه نتیجه گیری نمود که در رویکرد مفسر محور هیچ فهمی به دور از پیش داوری نیست و دخالت ذهنیت‌های مفسر شرط حصول فهم و واقعیتی اجتناب ناپذیر است اندیشمندان مفسر محور اگرچه تلویحاً میان پیشداوری درست و نادرست تفاوت قائل هستند، اما روش قابل قبولی را برای این تفکیک بیان نکرده و بر این باورند که حتی امکان این تمایز نیز وجود ندارد و ذهن مفسر همواره درگیر تاثیرپذیری از پیشداوریها بوده و کنترل و اختیاری در برابر آنها نداشته و نمی‌تواند از قیدوبند پیشداوری‌ها رهایی یابد بنابراین فهم همواره با نسبی‌گرایی همراه است.

رویکرد مفسر محور، متن را رهاوردی تولیدی دانسته که از طریق امتزاج ذهنیت و موقعیت هرمنوتیکی مفسر با متن، معنای جدیدی فراتر از قصد مؤلف ایجاد میگردد. در این نگرش فهم‌های متفاوت از متن دور از انتظار نبوده و هرگز به نقطه پایان نیز نمی‌رسد حتی نمیتوان از وجود معیار در تشخیص صحت یا برتری تفسیری در مقایسه با تفسیر دیگر سخن گفت.

پایبندی به برخی از مبانی مانند عدم امکان دستیابی به فهم مطابق با واقع تاریخ مندی،فهم دخالت پیش دانسته ها، کاربردی بودن معنا و سیال بودن معنا، مستلزم نسبی گرایی در فهم متن و تفسیر بوده و عینیت داشتن معنای متن را غیر ممکن میداند.

در این دیدگاه انسان پرتاب شده در جهان است که مبدأ و سرانجام روشنی برای او در نظر گرفته نشده و مرگ پایان او تلقی می‌شود این انسان موجودی کاملاً تک بعدی، مادی و این جهانی است اگر هم بعد غیرمادی برایش متصور باشد، در محاسبات مفسرمحوری هرگز منشأ اثر نیست دلیل این امر نیز اتخاذ روش پدیدارشناسی در ادراک و فهم است.

در این رویکرد تک بعدی بودن انسان باعث میشود که ظرفیتی برای فرازمانی و فرامکانی شدنش وجود تاریخ مندی مقوم ذاتش باشد که گریزی از آن ندارد لذا هیچ امر مشترکی بین انسان‌ها وجود نداشته و اگر هم وجه مشترکی وجود داشته باشد به همین زندگی مادی و این جهانی او مربوط میشود نه اینکه به گوهر ذاتی و فرازمانی و فرامکانی مشترک بین همگان ناظر باشد.

در دیدگاه مفسرمحوری انسان محصور در جهان خود است و ارتباطی با غیر آن ندارد در نتیجه او قدرت شناخت دیگری را صرف نظر از جهان خود نداشته و اگر بخواهد چیزی را بشناسد باید آن را ابتدا به جهان خود وارد کند و بعد آن را بشناسد این امر عملاً شناخت را به ورطه نسبیت میکشاند زیرا انسان معیار حقیقت است و هرچه در او پدیدار شود حقیقت دارد و اگر پدیدار نشود حقیقت ندارد از این رو در همه حالات فهم قائم به اوست و مستقل از او هویتی ندارد.

- در تفکر مفسر محور،حقیقت همان وجود یا هستی داز این است که آشکار میشود و به فهم در می‌آید بر این اساس هرگونه فهمی که برای انسان حاصل میشود حقیقی و درست و معتبر است و سخن گفتن از فهم نادرست و نامعتبر بی معناست هر انسانی با توجه به زمان مکان و شرایطی که در آن واقع شده است موقعیت هرمنوتیکی ویژه ای دارد و بر اساس موقعیت هرمنوتیکی خود فهمی از امور مختلف خواهد داشت که متفاوت از فهم سایر افراد است.

- در تفکر مفسر محور عدم امکان اصطياد مراد و مقصود مؤلف بدون لحاظ پیش ذهنهای مفسر ادعایی بدون دلیل است. التزام به چنین امری محتاج دلیل مثبت است و قایلین به این دیدگاه ابتدا باید عدم دسترسی به مراد مؤلف را بدون توجه به پیش فرض‌ها و ذهنیت‌های مفسر اثبات کنند و لزوم و عدم لزوم دخالت دادن سلایق مفسر در فرآیند،تفسیر، بحثی | رتبه متأخر؛ چرا که در فرض عدم توقف فهم مراد مؤلف بر سلایق مفسر جایی برای مقتضیات مفسر وجود نخواهد داشت.

- نفس توجه اکید و اصلی به ذهنیات مفسر در فرآیند،تفسیر خود به نوعی نادیده انگاشتن مراد مؤلف است، یعنی چشم پوشی از غایتی که فرآیند تفسیر در پی آن است و روشن است چنین امری نه تنها مخالف مقتضای مفهوم تفسیر است و از مؤيدات عقلانی هم بی بهره است بلکه دلیل عقلی هم بر عدم جواز آن قائم است.

برخلاف دیدگاه مفسرمحور از نظر عقلا ظواهر الفاظ حجیت دارد و الفاظ تابع وضع لغوی و قواعد عقلایی محاوره می‌باشند و اگر هر انسانی بر اساس آن سخن بگوید برای همه قابل فهم خواهد بود. در وضع لغوی لفظ به عنوان دال و نقطه مقابل آن مدلول یا همان معنایی است که مؤلف قصد نموده است؛ و مخاطب یا گوینده می‌بایست در محدوده آن به تفهیم و تفاهم بپردازد در سیره عقلا رسیدن به مقصود مؤلف میسر است زیرا الفاظ برای معانی واقعی وضع شده و اراده و ذهنیت هیچ فردی به عنوان شرط یا جز در تغییر و تحول آن تأثیری ندارد این که عقلا در تفسیر یک متن به دنبال فهم صحیح مؤدای آن هستند و با مجهز شدن به راه‌های تشخیص صحت و سقم فهم‌ها در پی اصطياد فهم صحیح میباشند، خود دلیل روشنی است بر اینکه هر فهمی لزوما صحیح نیست و باید بین فهم‌ها از حیث صحت و سقم تمایز قایل بود در حالی که مقتضای هرمنوتیک مدرن تصحیح همه فهم‌هاست چه درست و چه نادرست.

اشتراکات ذهنی نشان از تعین معنا در متن،دارد تعینی که ریشه در قصد مؤلف دارد بنابراین اگرچه انسان‌ها باهم تفاوت‌های زیادی دارند اما این امر نفی‌کننده فهم مشترک آنها از یک متن نیست انسان‌ها از نظر خصوصیات کلی مثل ذهنیت و عواطف روانی دارای مشترکات فراوان می‌باشند که این روحیات یکسان باعث میشود در زمینه فهم نیز مشترکاتی با یکدیگر داشته باشند.

رویکرد مفسر محوری پیامدهای نادرستی از جمله اعتبار بخشی به تفسیر به رأی پایان ناپذیری،معنا، تقدس زدایی، قرائتهای متعدد از متن را در پی دارد چنین نگرشهایی در فضای فهم متون دینی که مفسر به دنبال مراد واقعی است علاوه بر پیامدهای پیشین مستلزم نقض غرض و دور شدن از هدف هدایتی قرآن خواهد شد. زیرا قدر متیقن لازمه قول به قرائت‌های مختلف و هرمنوتیک مدرن اعتمادزدایی از ظواهر گزاره‌های متون دینی است وقتی حتی ظاهر یک متن دینی در رویکرد مفسر، محوری از سلایق و علایق مفسر در امان نباشد بدیهی است نسبت به هیچ یک از گزاره‌های متون دینی نمی‌توان به مفسر محوری از سلایق و علایق مفسر در امان نباشد بدیهی است نسبت به هیچ یک از گزاره‌های متون دینی نمی‌توان به فهم قابل اعتمادی رسید و چنین پیامدی با غرض اصلی از انزال کتب و ارسال رسل که هدایت و سعادت انسان است، در تقابل است.

- در اکثر متون به ویژه متون دینی معنا و مراد معینی در متن وجود دارد که هر مفسری باید تلاش نماید تا از طریق روش‌های صحیح عقلایی به آن دست یابد قرآن کریم که سخن حق است و از سوی خدای حکیم برای هدایت انسان‌ها نازل شده است دارای متنی معنادار و معرفت بخش و معارف آن عینی و ناظر به واقع است و برای مخاطبانی که با زبان و مبانی آن آشنا هستند قابل فهم بوده است بر این اساس فهم و تفسیر و هر نوع برداشت از این کتاب باید بر اساس مراد خداوند باشد و هرگز نباید مراد و مقصود وی را در تفسیر و خوانش متن قرآنی نادیده گرفت و مقصود خویش را بر آن تحمیل نمود بنابراین اگر در متون دینی دیگر به بهانه غیبت مؤلف مفسرمحوری و یا متن محوری پذیرفته شود در متن قرآنی به هیچ وجه پذیرفتنی نیست زیرا در واقع حذف محوری‌ترین عنصر در پدیده تفسیر است درحالی که معیار در هر تفسیری رسیدن به مراد مؤلف است.

- مفسران اسلامی تأثیر عناصری چون تاریخ مندی و دیالکتیکی بودن را در فهم متن این انکار نمی کنند اما آنچه مفسران اسلامی بر آن تأکید دارند این است که این عوامل نباید ماهیت تفسیر را در بازتولیدی بودن آن عوض کنند با پذیرش بازتولیدی بودن تفسیر همه این عناصر در چارچوب پذیرفته شده زبان شناختی تحلیل میشود و تنها در این صورت است که مفسر میتواند ادعا کند که تفسیر او مطابق با واقع است.

انسان در مواجهه با متنی که مربوط به زمان حال نیست با دو نوع فهم و برداشت روبرو است یکی فهم و کشف مراد صاحب متن به صورت مستقل، و دیگری فهمی مطابق با ملاحظه سلایق مفسر، یعنی فهم منطبق بر زمان مفسر است. حال اگر کسی به دنبال کشف مراد صاحب متن باشد نه چیز دیگر در این صورت هرمنوتیک گادامری نسبت به ارایه طریق برای دست یابی به چنین فهمی ناتوان است؛ زیرا هرمنوتیک،مدرن منحصرا آنچه را بر می‌تابد که قسم دوم است و اصولاً متکی به نادیده انگاشتن مراد صاحب متن است.

مطالب مرتبط :

اشتراک گذاری:

نظرات

نظری هنوز ارسال نشده است

ارسال نظر

ارتباط با جامعة الزهرا(س)

  • نشانی: قم، سالاریه، بلوار بوعلی
  • مرکز تلفن: ۳۲۱۱۲۰۰۰
  • دورنگار: ۳۲۹۲۵۱۱۰
  • صندوق پستی: ۳۷۱۸۵۳۴۹۳
  • کد پستی: ۳۷۱۶۹۱۶۶۴۵